کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - دوچرخهی عزیزم، تو همیشه برای ما خوب بودی. هیچگاه چرخهایت پنچر یا خراب نشد وهیچوقت زنجیرهایت در نرفت! محکم به سوی جلو حرکت کردی؛ جلو یعنی آینده! یادمان دادی که بدون ترس به آینده نگاه کنیم. وقتي از آلودگی هوا، زباله، صرفهجویی در آب حرف میزنی، میدانیم که نگران آیندهمان هستی. میفهمیم که میخواهی آیندهي بدون هیچ عیب و نقصی داشته باشیم. بهخاطر توهم که مانند دوستی مهربان کمک و یاورمان بودی، به حرفهایت گوش میدهم. چشم! دیگر در مصرف آب صرفهجویی میکنم. چشم! دیگر برای کاهش آلودگی هوا کمک میکنم. امیدوارم , ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - تعدادشان کم نیست؛ همهی ما آنها را دیدهایم. متکدیان را میگویم! صاحب آن دستهایی که به سمت ما دراز میشوند و تقاضای کمک دارند. بعضی وقتها دلمان برایشان سوخته و کمک کردهایم. شاید هم پولی در جیب نداشتیم و ناراحت شدهایم از این که نميتوانیم کمکی به مرد، زن یا کودک فقيری بکنیم كه از ما كمك خواستهاند. مخصوصاً كه همیشه در کتابهای مدرسه به ما توصيه شده به نيازمندان كمك كنيم. اما بعضی از خبرها ما را به فکر میبرند، مثلاً در روزهای گذشته فرزاد هوشیار پارسیان، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در گفت,کمک به نیازمندان,کمک به نیازمندان در قرآن,کمک به نیازمندان در ماه رمضان,کمک به نیازمندان واقعی,کمک به نیازمندان+شعر,کمک به نیازمندان حدیث,کمک به نیازمندان مالی,کمک به نیازمندان در عید نوروز,کمک به نیازمندان در,کمک به نیازمندان در ماه مبارک رمضان ...ادامه مطلب
پلاك 1 گوش دادن به موسیقى مقدس در ظهر تابستان کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - خانه فیروزهای > یاسمن رضائیان:اِنِّی اَنَا رَبُّکَ فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوَادِ المُقَدَّسِ طُوًیاین منم پروردگار تو، پایپوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس طوی هستی. (سورهی طه، آیهی ۱۲) من سنگها را احساس کردم. سبزهها و جریان آب رودخانه را. کفشهایم دورتر از خودم به استراحت نشسته بودند و پاهایم جهان را لمس میکردند. باد در چمنها میپیچید و از روی خنکی رودخانه میگذشت. یک سرزمین نسیم خنک در ذهنم میچرخید. پاهایم را در آب کردم، روی سنگهای داغ صیق,گوش دادن به قران در خواب,گوش دادن به,گوش دادن به آهنگ پیشواز ایرانسل,گوش دادن به آهنگ پیشواز همراه اول,گوش دادن به موسیقی آنلاین,گوش دادن به اهنگ,گوش دادن به آهنگ پیشواز,گوش دادن به موسیقی,گوش دادن به موزیک,گوش دادن به صدای زن ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > دانش - پگاه شفتی:برای دانشمندانی که همیشه به آینده میاندیشند، حتی تعطیلات نیز یک پروژهی علمی محسوب میشود. ممکن است ایدهی یک گردش در یک روز تعطیل و دلچسب آنها را مستقیم به آینده متصل کند تا ما شاهد این رؤیاهای علمی باشیم. رؤیاهایی که مثل بیشتر واقعیتهاي امروزی، فقط در گذشته رؤیا بودهاند. پس شاید امروز بشود به نحوهی گذراندن تعطیلات در آینده نگاهی انداخت. هواپيماي روباز! یک هواپیمای مسافربری تفریحی، که مثل یک کشتی تفریحی دارای استخر و محوطهی حمام آفتاب است. این هواپیما طراحی یک عکاس و هنرمند نروژی به نام «اریک آلماس»,سفر به آینده,سفر به آینده ماشین زمان,ماشین سفر به آینده,سفر به آينده,سفر به زمان آینده,فیلم سفر به آینده,داستان سفر به آینده,سفر به گذشته و آینده,دانلود فیلم سفر به آینده,سفر به گذشته یا آینده ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - خانه فیروزهای > یاسمن رضائیان:جهان در روزهای ابتدای آفرینش چه شکلی داشت؟ نظریهی انفجار بزرگ میگوید که جهان ۱۵ میلیارد سال پیش بهوجود آمده است. آیا این حرف درست است؟ ما نميدانيم تو در همين زمان يا چه مدت قبل يا بعد از اين تاريخ جهان را آفريدهاي. تمام حساب و كتابهاي ما بر پايهي علم و آمار است و شايد گاهي غافل ميشويم كه تو آفريدههايت را از عدم آفريدهاي. تو ميدانستي جهان را خواهي آفريد و اين يعني زماني كه جهان در عدم بهسر ميبرده، شايد بشود گفت كه يكجورهايي در مرحلههايي از آفرينش بوده است. ميگوييم اين درخت 50 سال عمر دارد و اين عمارت متعلق به قرن 17 است. ما براي آفرينش هرچيزي زمان قائل ميشويم چون نميتوانيم نبود زمان را درك كنيم. نميدانيم بينهايت چهطور اتفاقي است و وقتي ميگوييم ازلي و ابدي، ذهنمان درگير ميشود و آخر هم به نتيجه نميرسد. ميپرسيم ابد يعني تا كي؟ جالب است ميخواهيم بيزماني را هم با زمان اندازه بگيريم و درك كنيم. * * * نظريهاي وجود دارد كه از وحدت زمان حرف ميزند. ميگويد گذشته و آينده، تنها موضوعي ذهني است و حقيقت اين است كه همهچيز در زمان حال اتفاق ميافتد. ميگويد همهچيز روي يك خط زماني پيش ميرود. با اين حساب من و اقوام ماد با هم در يك زمان زندگي ميكنيم و امروز همان روزي است كه نسلهاي بعد در سالهاي آينده خواهند ديد. من بارها به اين نظريه فكر كردهام. چيزي شبيه به درك بينهايت است. نميشود تصورش را كرد و همين به تصوير در نيامدن، آن را جذاب ميكند. شبها حقيقتهاي زيادي از جهانِ پر رمز و راز سراغم ميآيد. گاهي در حال خواندن كتابي هستم و به جملهاي ميرسم كه مرا بيمقدمه از جا بلند ميكند. آن زمان است كه حقيقتها سراغم آمدهاند و ديگر نميتوانم روي هيچ موضوعي غير از آن تمركز كنم. كتابخانهي من پر از كتابهاي نيمهخواندهاي است كه تكجملهاي در آنها حقيقت را به يادم آورده است، بعد ذهنم را به دورها برده و ديگر برنگردانده تا خواندن كتاب را به پايان برسانم. * * * جهان پر از ناگفتهها، ناديدهها و رازهاي سربهمهر است. دنياي تو جاي خوبي براي زندگي است. هميشه موضوعي وجود دارد كه بشود به آن فكر كرد و رازي هست كه از تصور بودنش ته دلم خالي ميشود. با همهي اين شگفتيها، ديگر دوست ندارم, ...ادامه مطلب
21 تيرماه روز بدون نايلكس نه به این قاتلان خاموش کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - خبر > همهی ما از صبح تا شب از کیسههای پلاستیکی استفاده میکنیم. کیسههایی که بهراحتی آن را در سطل زباله میاندازیم، بدون این که حواسمان باشد این کیسهها چه عاقبت ترسناکی برای طبیعت، موجودات زنده و آب و خاک ایجاد میکنند. از شش سال قبل روز 21 تير از سوي شهرداري تهران به نام «روز بدون نايلكس» نام گرفته است. برنامههاي گوناگوني در ميدانهاي ميوه و ترهبار شهر و... در اين روز برگزار خواهد شد. سعي ميشود در اين روز در فروشگاههاي بزرگ، كيسههاي تجزيهپذير و كيسههاي پارچهاي توزيع شود. كشور ما جزء پرمصرفترين كشورها در استفاده از كيسههاي پلاستيكي است؛ شايد بهخاطر اينكه ما كشوري نفتخيز هستيم و قيمت اين كيسهها بسيار ارزان است. مهندس امير حسن جعفري وراميني، قائممقام و معاون توسعه و پایش ستاد محيطزيست و توسعهي پايدار شهرداري تهران دربارهي خطرات اين كيسهها به خبرنگار هفتهنامهي دوچرخه ميگويد: «چندصدسال طول ميكشد تا اين كيسهها تجزيه شوند و سالها در طبيعت باقي ميمانند. اين كيسهها بهخاطر سبكبودن، با باد اين سو و آن سو ميروند و آلودگي تصويري هم ايجاد ميكنند. به درختها ميچسبند و چهرهي طبيعت، جنگلها و دشتها را زشت ميكنند.» او ادامه ميدهد: «كساني كه پلاستيكها را براي بازيافت جمعآوري ميكنند، وقتي ميبينند كيسهها از نظر وزن سبك هستند، جمعآوري آنها برايشان صرف نميكند و آنها را در طبيعت رها ميكنند. اين كيسهها باعث آلودگي خاك هم ميشوند. خيلي وقتها توسط پرندگان و آبزيان بلعيده ميشوند... به اين كيسههاي پلاستيكي قاتلان خاموش گفته ميشود. اين كيسهها بارها باعث خفگي لاكپشتها و پرندگان شدهاند. حتي اين كيسهها باعث مرگ لاكپشتها در خليجفارس هم ميشود چون شكل اين پلاستيكها در آب شبيه عروس دريايي است. خيلي وقتها سر پرندگان هم در اين كيسهها گير ميكند و ميميرند. اين كيسهها خاك را هم آلوده ميكنند و بامحصولات غذايي سر سفرهي ما باز ميگردند.» او به فرهنگ استفاده از كيسههاي پلاستيكي در خريد نان اشاره ميكند و ميگويد: «متأسفانه بسياري از شهروندان، موقع خريد نان از اين كيسهها استفاده ميكنندكه حرارت نان باعث فعل و انفعالات شيميايي ميشود و نان را آل, ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - نفیسه مجیدیزاده:یک روز صبح از خواب بیدار میشوی و از خانه بیرون میآیی و میبینی که روی دیوار خانهتان یادگاری نوشتهاند؛ با ماژیک رنگی برای فردی که او را نمیشناسید! یک روز در ایستگاه اتوبوس منتظر نشستهای. نگاهت به نقشهی محله که در دیوارهی شیشهای ایستگاه نصب شده میافتد و میبینی روی نقشه را با ماژیک سیاه خطخطی کردهاند. یک روز... نه همیشه درختهایی را میبینی که روی تنهشان با چاقو خراش دادهاند و تاریخ زدهاند یا شعر نوشتهاند یا نامشان را حک کردهاند. آیا انسانهای غارنشین از این شهر گذر میکنند؟ نه! در دنیای جدید به این افراد «وندال»* میگویند. «وندالیسم» برگرفته از واژهي وندال است. روحیهی تخریبگری قوم وندال باعث شد همهی رفتارهای بزهکارانهای را که به منظور تخریب اشیا و اموال عمومی و نابودی آثار هنری انجام میشود، وندالیسم بنامند. البته جامعهشناسان معتقدند افرادی که تمایل وندالیستی دارند دو گروهاند؛ عدهای آگاهانه و با نیت نوشتن یادگاری دست به این کار میزنند و عدهای هم از سر خشونت به این کار میپردازند. یادگارینوشتن روی در و دیوارها و مبلمان شهری در تعریف وندالیسم قرار میگیرد. منطقی است که بعد از اختراع کاغذ و با وجود اینهمه دفتریادداشت رنگی و زیبا در مغازهها، دیگر یادگارینوشتن روی دیوارهای شهر جایی نداشته باشد، چون شهر كه دفتر یادداشت نیست! حالا از شما سؤالی دارم. آیا تا به حال روی دیوار یا درخت و... یادگاری نوشتهايد؟ عماد 16 ساله، هیچ توجهی به دیوارهای شهر ندارد و میگوید: «اصلاً حواسم به در و دیوار نیست. نه خودم مینویسم، نه تا به حال دقت کردهام کسی چنین کاری بکند!» باران 15 ساله اما با خنده میگوید: «منظوری نداشتیم! پارسال ما را از طرف مدرسه با یک اتوبوس شرکت واحد به اردو بردند. موقع برگشتن کلی یادگاری روی صندلیها نوشتیم ميخواستیم از خودمان اثری به جا بگذاریم، حتی با تبلت یکی از بچهها از آنها عکس هم گرفتیم.»برای باران دربارهي وندالها صحبت میکنیم. اما او و دوستانش آن روز بدون هیچ قصدی تبدیل به وندال شده بودند! امیرعلی 14 ساله هم ميگويد كه از بچگی عادت دارد روی دیوارها بنویسد. وقتی کوچکتر بود، در راه برگشت از مدرسه غلطهای دیکتهاش را روی آجرها مینوشت و حالا هم همیشه ماژیک در دستش اس, ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - هنر> على مولوى:از اولین روز سال ۲۰۱۳ میلادی، براى یک سال کارش این شد که هرروز یک نقاشى بندانگشتى خلق کند. سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس سفری به دنیای بندانگشتی لوتس اثر لورین لوتس او پروژهاى را با نام «كارتپستالهايى براى مورچهها» شروع كرد كه مجموعهى ۳۶۵ تصويرگرى بندانگشتى است. تصويرگرىهايى از سحابىها، منظرهها، حيوانات، شخصيتهاى داستانى و سينمايى و اشياى دور و برش. «لورِين لوتس»، هنرمند اهل آفريقاى جنوبى است. او مىگويد, ...ادامه مطلب
از دكتر جون بپرس از عزت چارچنگول به دکترجون! کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - یادداشت طنز > دکتر علی مرسلی:این مطلب به سؤالها و مشکلهای نوجوانان و پاسخ آنها به قلم دکترجون اختصاص دارد. هرگونه کاشت، داشت، برداشت، بدآموزی، خوبآموزی، نیاموزی و... از این مطلب بر عهدهی خودتان است و اصلاً به ما مربوط نیست! سؤال: سلام دکیجون، من را یادت میآید؟ من عزت هستم، همان عزتی که همه توی مدرسه «عزت چارچنگول» صدایش میزدند! همان عزتی که با تو در یک نیمکت مینشست، همان عزتی که هروقت توپ بچهها در خانهی همسایهها میافتاد از دیوار میپرید و سهسوته توپ را میآورد. اگر از حال ما جویا باشی، ملالی نیست جز دوری شما و اینکه مدتی است در زندان به جرم بالارفتن از دیوار مردم گرفتار شدهام. از شانسِ بد، اموال صاحبخانه هم در آن حین اشتباهی همراهم بود و تا اطلاع ثانوی در اینجا ماندنی هستم. ناقلا تو هم که دکتر شدهای و مطب و ستون و... زدهای و دیگر ما را تحویل نمیگیری و به ملاقاتمان نمیآیی. دکتربودن فکر کنم از عزت چارچنگولبودن خیلی بهتر باشد، نه؟ سلامتی همهی زندانیهای بیملاقاتی! جواب: سلام عزتجان. حالت چهطور است همکلاسی عزیز! یک همنیمکتی همیشه همنیمکتی باقی میماند، حتی اگر توی زندان باشد! ولی آخر تو که پسر خوبی بودی! یادم میآید همیشه در کلاس هوای بچههای ضعیفتر از خودت را داشتی که قلدرها به آنها زور نگویند. باورم نمیشود که حالا سر از زندان درآورده باشی. تو استعداد خوبی در بالارفتن از دیوار و پریدن داشتی. اگر درست از استعدادت استفاده میکردی، میتوانستی یک ورزشکار قهرمان بشوی و در مسابقات المپیک دوی با دیوار (!) شرکت کنی. اما تو بدترین انتخاب را کردی و یک بردارندهی بدون اجازهی اموال مردم (که معمولاً برای راحتی و بهطور خلاصه به آن «دزد» میگویند!) شدی. مگر یادت رفته که آقای اکبرزاده همیشه میگفت برای برداشتن وسایل بقیه باید از آنها اجازه بگیریم و نباید بیاجازه به چیزی دست زد؟ نوجوانان خوانندهی هفتهنامهي دوچرخه در آینده هرکدام صاحب شغلی میشوند. یکی نقاش، یکی کارمند، یکی کفاش، یکی دکتر، یکی پلیس، یکی کارگر و... (بهخصوص با راهنماییهای صفحهی کار و بار و مشاغلی که جلوی چشمشان کالبدشکافی میشود!) ولی امیدوارم هیچکدام از آنها همکار عزت چارچنگول، دوست عزیز دو, ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - عکس و متن: شیوا حریری:گفتیم: «آمدهایم لالههای واژگون را ببینیم.»گفتند: «حالا که زود است. هنوز لالهها درنیامدهاند.» گفتند: «امسال سرد بوده. لالهها نرسيدهاند هنوز.» گفتند: «كاش يك هفته ديرتر ميآمديد. نيمهي ارديبهشت بهتر بود.» اما ما آنجا بوديم، در خوانسار؛ و هنوز ارديبهشت به نيمه نرسيده بود. كوچهباغهايش را گشته بوديم. با سپيدارهاي تنومندش عكس يادگاري گرفته بوديم. صداي آب را در رودهاي جاري شهر شنيده بوديم. عسل و حلواشكري خورده بوديم. از آسياب آبياش آرد خريده بوديم و ديگر كاري نداشتيم جز اينكه لالههاي واژگون را ببينيم. گفتيم: «حالا ما ميرويم؛ شايد باشند.» و چيزي در دلمان ميگفت: «هستند! هستند! حتماً هستند.» گفتند: «از جنوب برويد. برويد گلستانكوه.» و راه افتاديم. سپيدارها و چنارها با ما ميآمدند. ابرهاي گلهبهگلهي سفيد با ما ميآمدند. كشتزارها با ما ميآمدند. شكوفههاي سيب و آلو بهمان لبخند ميزدند. عطر خوش بهار در هوا بود و ما سرخوش بوديم. لالهي نگونسار، لالهي سرنگون، اشك مريم و لالهي اشك، نامهاي ديگرش هستند. تصويرش در حجاريهاي باستاني، از جمله در طاقبستانِ كرمانشاه ديده ميشود و نامش را به داستان سياوش در شاهنامه مربوط ميدانند. ميگويند اين لاله شاهد مرگ سياوش بوده و از اين اندوه سر به زير انداخته و اشك ميريزد. اشكش شيرهي بيرنگي است درون لاله كه گاهي سرازير ميشود. * كسي از ما هيجانزده فرياد كشيد: «آنجا!» ديديمشان؛ بودند. لكههاي سرخ در دشتي سبز. تكتك و پراكنده. انگار منتظر ما باشند كه از راه دور آمده بوديم. نگهبان گفت: «يكي دو هفتهي ديگر دشت سرخ ميشود از لالهها.» همهجا پر بود از بوتههاي گز پرتيغ. انگار بخواهند مراقبت كنند از لالهها. نگهبان گفت: «گاهي اينهمه تيغ تيز هم حريف آدمها نميشود. لالهي واژگون در خطر انقراض است و چيدنش ممنوع است، اما باز هم آدمها رحم نميكنند.» نگهبان گفت: «حيف! ديگر لالههاي واژگون زرد نداريم. تا همين چند سال پيش بودند هنوز. حيف!» آن بالا برف بود. دامنهي كوه را گرفتيم و بالا رفتيم. در قسمتي از راه سوسك سرگينغلتاني آرام آرام بالا ميرفت. نميدانم مقصدش كجا بود. مقصد ما برف بود. ملاقات با برف در ارديبهشت! ارديبهشت، كوه، آشپزي سلام. از پشت كوهي , ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - کار دل را ببینچهها که نمیکند در اوج بهار چه خشخشهايي به پا ميكند! بهنام عبداللهي، 15ساله خبرنگار افتخاري از تبريز خداحافظي ميگويي: «خداحافظ» و نميداني چه سخت است گوش دادن به موسيقي صدايي كه لابهلاي بوقهاي ممتد گم شده است ليلا موسيپور،خبرنگار افتخاري از تهران آيينه وقتي دارم در نااميدي غرق ميشوم وقتي دارم روي سرسرهي رنگينكمان سر ميخورم وقتي دارم به اوج خوشمزگي شكلات پي ميبرم هرجا و در هرحال با مني با اين همه گاهي مثل يك ماهي كه دركي از آب ندارد به واقعي بودنت شك ميكنم به يادآوردنت مثل اين است كه در آيينه دنبال خودم بگردم نگار جعفري مذهب ، 15ساله خبرنگار افتخاري از تهران عكس: كيميا محمددوست، 17ساله از رشت Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
از دكتر جون بپرس از سعدی شیرازی به دکترجون کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - یادداشت طنز > دکتر علی مرسلی:این مطلب به سؤالها و مشکلهای نوجوانان و پاسخ آنها به قلم دکتر جون اختصاص دارد. هرگونه کاشت، داشت، برداشت، بدآموزی، خوبآموزی، نیاموزی و... از این ستون بر عهدهی خودتان است و اصلاً به ما مربوط نیست! سؤال: منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. الا یا دکترجون! چنان که افتد و دانی، ما ابومحمّد مُشرفالدین مُصلح بن عبدالله بن مشرّف سعدی شیرازی، خودمان اِند (END) پند و اندرز هستیم. ولی اینگونه که پیداست شما در این ستون روی دست ما بلند شدهای و زبانم لال میخواهی ما را هم پند دهی! اگر مردِ این میدانی و آمادهی نبردی، یک کتاب به اسم «گلستان دکترجون» بنویس که ببینیم باغ کدامیک از ما پرگلتر است! جواب: پندم مده ای دوست که دیوانهی سرمست/ هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد درود بر استاد سخن، سعدی شیرازی که ستون کوچک ما را در هفتهنامهي دوچرخه با قدوم کلماتشان نورانی کردند. ما خیلی شما را دوست داریم و از گلستان و بوستان شما یک جلد در مطب داریم؛ اما آنقدر کت و کلفت هستند که بیماران جرئت نمیکنند اصلاً به طرفشان بروند! در جواب انتقاد منتقدان باید گفت: دکترجون چهکسی باشد که نوجوانان را نصیحت بکند؟ دکترجون خودش محتاج نصیحت است! دکترجون از علاقهمندان نصایح شماست، کلی از آنها بهره برده است و خیلیهایشان را آویزهی گوش و حتی دماغ کرده تا بیشتر جلوی چشم باشد! (بهخصوص که اگر نصیحت فقط آویزهی گوش باشد ممکن است همانجا پشت گوش سُر بخورد، بیفتد و از یاد برود.) بگذار خودمانی با هم صحبت کنیم، مصلحالدین جان! بچهها و نوجوانان و جوانان امروز دیگر برای نصیحت و اندرز کسی تره خرد نمیکنند! من هم چه کسی باشم که نوخطانی (نوجوانانی) را که بیشتر از من میدانند نصیحت بکنم. اینجانب هم البته نخلبندی دانم ولی نه در بستان، شاهدی فروشم (بلدم) ولی نه در کنعان. ما گلستان نداریم. در روزگار و دورانی زندگی میکنیم که باغچه و حیاط هم نداریم! حتی مثل شازدهکوچولو یک گُل روی دورترین سیارهی دنیا هم نداریم که دلمان به گلمان خوش باشد! بضاعت ما همین ستون کوچک و آبرفته است که با توجه به اقتضای روانی کلام «دکیجون» هم میشود صدایش کرد. امید هست که رویِ ملا, ...ادامه مطلب
نگاهي به قهرمانهاي ليگ خليج فارس و پنج ليگ برتر اروپا به پایان آمد این لیگها! کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - ورزش > علی مولوی:جمعه، شنبه و یکشنبه، سه روز نفسگیر لیگ ایران و مهمترین لیگهای اروپا بود. حالا تا 21 خرداد 95 كه جام ملتهاي اروپا شروع شود، فقط دو فينال «ليگ قهرمانان اروپا» و «ليگ اروپا» باقي مانده است. پس با پايان يافتن اين ليگها، بد نيست با هم قهرمانهاي ليگ خليج فارس و پنج ليگ برتر اروپا را بررسي كنيم و ببينيم قهرمانهاي اين شش ليگ، چه مسيري را براي قهرماني پشت سر گذاشتند. عكس: سجاد ايمانيان/ آژانس عكس همشهري اولين قهرماني «استقلال صنعتي خوزستان» پنج سال قبل با خريد امتياز باشگاه «استقلال جنوب» تشكيل شد؛ آنها در ليگ سيزدهم، رتبهي دوازدهم را بهدست آوردند و در ليگ چهاردهم، رتبهي چهاردهم؛ در واقع چيزي نمانده بود كه به ليگ پانزدهم نرسند، چه برسد كه قهرمان شوند. آنها در بازيهاي حذفي (پليآف) در مجموع دو ديدار رفت و برگشت با مس كرمان، سه به صفر پيروز شدند و مجوز حضور در ليگ پانزدهم را بهدست آوردند. طبيعي است كه هيچكس، حتي احتمالاً خودشان و هوادارانشان هم در آغاز ليگ، براي قهرماني اميدي نداشتند. اما آنها پرشور و پرهيجان بودند و كمحاشيه. استقلال صنعتي خوزستان از همان ابتداي ليگ پانزدهم، شگفتانگيز بازي ميكرد؛ بهطوري كه از هفتهي سوم به بعد تا پايان ليگ در رتبههاي اول تا سوم جدول ردهبندي جابهجا ميشد و از هفتهي بيستم به بعد نيز در كورس قهرماني با پرسپوليس و استقلال تهران، رقابت نفسگيري را آغاز كرد؛ رقابتي كه تا لحظههاي پاياني آخرين بازي ليگ ادامه داشت و در نهايت براي اين تيم خوزستاني با احتساب سه گل بيشتر نسبت به پرسپوليس تهران، اين رقابت به خوبي و شيريني تمام شد. استقلال صنعتي خوزستان در پنجمين سال تأسيس خود توانست براي اولينبار با 15 پيروزي، 12 تساوي و سه باخت، 33 گل زده، 14 گل خورده و 57 امتياز، قهرمان ليگ پانزدهم خليج فارس شود و بهطور مستقيم به ليگ قهرمانان آسياي سال 2017 ميلادي صعود كند. پرسپوليس تهران نيز با 16 پيروزي، 9 تساوي و پنج باخت، 50 گل زده، 34 گل خورده و 57 امتياز، با تفاضل گل كمتر دوم شد و به همراه استقلال خوزستان به ليگ قهرمانان آسيا صعود كرد. استقلال تهران هم با 52 امتياز در جايگاه سوم ايستاد و مجوز حض, ...ادامه مطلب
کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - امسال بهعنوان یک جوان کتابخوان کتابدوست، بهعنوان یک بازدیدکننده، حتی بهعنوان یک عکاس و گزارشگر در نمایشگاه بودم. امسال گذاشتم روحم خیلی خوب بین صفحههای کاغذی کتابها خیس بخورد... دو روز تمام از صبح تا حوالی غروب در شهر آفتاب قدم زدم؛ از این سالن به آن سالن. کتابها را دیدم، نویسندهها را، شاعرها را و همهی كساني که یک طوری با کتاب سرشان گرم است. با برخی حرف زدم و سعی کردم برای نقشههایی که برای آیندهام کشیدهام، از آنها راهنمایی بگیرم. کتاب پیشنهاد دادم و از اهل فن کتاب پیشنهادی طلب کردم. شوق و ذوق همهی کودکان و نوجوانان را دیدم... اینکه چهقدر خوب فهمیدهاند دوست واقعیشان همان کتابهایی است که به زور در کولهپشتیهایشان جایشان ميدهند. عكس و متن: كيميا مذهب يوسفي، خبرنگار جوان از رباطكريم Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
گفتوگو با تلاش به اوج می رسید کودک و نوجوان > آثار نوجوانان - زینب گیوهای کاپیتان تیم ملی والیبال بانوان است. او متولد سال ۱۳۶۲ است و سال گذشته با تیم باشگاه دانشگاه آزاد اسلامی نایبقهرمان لیگ برتر شد. با چند سؤال ساده پای صحبت این قهرمان ملیپوش مینشینیم. ورزش را از چه سنی آغاز کردید؟ از بچگی ورزش میکردم، اوايل، فوتبال را خیلی دوست داشتم. مشوق اصلیتان چه کسی بود؟ پدرم، علي گيوهاي. ايشان از بهترین دروازهبانهای ایران و تیم ملی بودند و این انگیزهام را مضاعف میکرد. در دوران مدرسه درستان چهطور بود؟ درسم خیلی خوب بود و ریاضی و فیزیک را خيلي دوست داشتم. مخصوصاً وقتی یکی از دوستانم آن را به من یاد ميداد! ورزش مانع درسخواندنتان نميشد؟ هرگز. همیشه بعد از تمرین کلی انرژی برای درسخواندن پيدا ميكردم. در دوران پیشدانشگاهی و آمادگی برای کنکور هم تمرین میکردید؟ هیچوقت والیبال را کنار نگذاشتم، حتی زمان کنکور. درسم را ميخواندم و در رشتهي مورد نظرم هم قبول شدم و حالا هم کارشناسی ارشد فیزیولوژی کاربردی دارم. چرا شمارهی هفت را برای خودتان انتخاب كرديد؟ اولین شمارهی مورد علاقهام ١٢ بود. حدود سه سال است که هفت را انتخاب کردم. چون عدد مهمی است. به نوجوانهای علاقهمند به والیبال چه توصيهاي داريد؟ والیبال رشتهي خوب و پرهیجانی است، اما آمادگی جسمانی برايش خيلي مهم است تا بازيكن در تمرینات دچار آسیبدیدگی نشود. برای رسیدن به اوج باید تلاش کرد و البته بايد به همهي جوانب زندگی در حد اعتدال رسيد. کیانا حجتی، 14ساله خبرنگار افتخاری از تهران عكس: فرنوش رادمند Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب