کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - شعر طنز > عبدالرضا صمدی:
باز دارم لباس میپوشم
میروم ایستگاه خونگیری
چون که مردادماه هرسال است
توی تقویم، ماه خونگیری
در سرم باز میزند فکری
مثل یک بید بیثمر ریشه
قصد دارم که خون سرخم را
بستهبندی کنم توی شیشه
میدهم اطلاع که خونم را
میفروشم به قیمت نازل
خون من بهترین خون است
خون یک شاعر است نه یک قاتل
میزنم روی بستهی خونم
مُهر ایزو و مُهر استاندارد
خون من خالص است صددرصد
عاری از قند و نیشکر يا آرد
مراقبت از کودک...برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان koodakan بازدید : 310